نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

5620
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2020
    شماره عضویت
    45437
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

    سلام و وقت بخیر

    یه خانوم ۲۴ ساله هستم و یک پسر سه ساله دارم . شوهرم ۳۰ سالشه
    ۱۸ سالگی با پسر عموم ازدواج کردم و تا ۸ ماه پیش زندگیم عالی بود. از لحاظ خرجی خونه و مخارج خودم و بچه و... شوهرم همه رو به نحو عالی تضمین میکرد و واقعا زندگیم خوب بود
    اما حدود ۸ ماهه شوهرم اخلاقش تغیر کرده تا حدی که دیشب برای دفعه ۲۷ کتکم زد و ساعت ۲ شب از خونه زد بیرون

    اول بهانه گیر شد به غذا و به هرچیز دیگه
    بعدش شروع کرد شب دیر بیاد خونه بهش که میگفتم چرا میگفت سفارش زیاد شده دیر کارگاه تعطیل میکنم به اثر گذشت زمان اومدنش به خونه خیلی دیر شد مثلا ساعت ۱ یا ۲ شب میومد میگفتم حداقل بیا شام بخور میگفت خستم حال ندارم و یه چیزی خوردم صبحم ساعت ۶ میرفت بیرون یعنی هیچ وعده غذایی خونه نبود
    من الان تو این مدت ۸ ماهه زندگیم به جایی رسیده که سر مسائل کوچیک با کمربندش کتکم میزنه
    توی خونه فقط به پسرم توجهش هست و بعدشم بازم زود میره بیرون فقط میهتاج خونه رو و پوشاک رو تامین میکنه و از لحاظ عاطفی و روحی اصلا توجهی نداره
    چندوقتیه به خونه زنگ میزنن تلفن رو که برمیداشتم یه خانوم بود صداشو یه جوری میکرد انگار آب داغ ریختن روش میگفت شوهرت دیشب سک.س داشت منم آشفته و کلافه میشدم و نمیدونستم چیکار کنم
    دیشب توی ماشین کاندوم و رژ لب قرمز دیدم که دنیا رو چشمم سیاه شد خیلی غصم شد و ناراحت شدم و تو خونه دعوام شد باهاش و باهاش دعوا کردم و با کمربند کتکم زد بعدم رفت

    من شوهرمو و زندگیمو خیللی دوست دارم چطوری به زندگیم کمک کنم دلم میخواد مرد ۸ ماه پیش بشه مردی که ساعت ۹ تو خونه بود مارو دوست داشت براش شام میزاشتم و کلی همو بغل میکردیم برام تعریف میکرد از خاطرات سربازیش یا از شیطنت هایی که میکرده من به خاطر شوهرم حتی درسم را نخوندم پرستاری آوردم گفت مرد مال کاره و درآمد زایی زن مال خونس و شوهر داری منم یک کلام به صد کلام گفتم چشم
    سه ماهه دیگه مهمونی هارو نمیرم چون نمیادش و خجالت زده میشم
    الهی خیر نبینن این زنا که زندگی آدمو خراب میکنن
    چیکارکنم که درست باشه این مشکلاتمو تا الان پنهان کردم هرچند مادرم فهمیده و خیلی ناراحته
    میگه زندگیتو بکن به بچه برس به منم کاری نداشته باش
    میگه خودتو آماده کن یه گل پسر دیگه بزارم رو دستت تا سرگرم بشی به پا من نپیچی دلم میخواد بل چکش بزنم تو سرش اینارو که میگه

    زیاد حرف زدم ببخشید خواهش التماس دعا و راهنمایی دارم
    ویرایش توسط نسرین.... : 10-13-2020 در ساعت 09:55 AM

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

    نقل قول نوشته اصلی توسط نسرین.... نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر

    یه خانوم ۲۴ ساله هستم و یک پسر سه ساله دارم . شوهرم ۳۰ سالشه
    ۱۸ سالگی با پسر عموم ازدواج کردم و تا ۶ ماه پیش زندگیم عالی بود. از لحاظ خرجی خونه و مخارج خودم و بچه و... شوهرم همه رو به نحو عالی تضمین میکرد و واقعا زندگیم خوب بود
    اما حدود ۸ ماهه شوهرم اخلاقش تغیر کرده تا حدی که دیشب برای دفعه ۲۷ کتکم زد و ساعت ۲ شب از خونه زد بیرون

    اول بهانه گیر شد به غذا و به هرچیز دیگه
    بعدش شروع کرد شب دیر بیاد خونه بهش که میگفتم چرا میگفت سفارش زیاد شده دیر کارگاه تعطیل میکنم به اثر گذشت زمان اومدنش به خونه خیلی دیر شد مثلا ساعت ۱ یا ۲ شب میومد میگفتم حداقل بیا شام بخور میگفت خستم حال ندارم و یه چیزی خوردم صبحم ساعت ۶ میرفت بیرون یعنی هیچ وعده غذایی خونه نبود
    من الان تو این مدت ۸ ماهه زندگیم به جایی رسیده که سر مسائل کوچیک با کمربندش کتکم میزنه
    توی خونه فقط به پسرم توجهش هست و بعدشم بازم زود میره بیرون فقط میهتاج خونه رو و پوشاک رو تامین میکنه و از لحاظ عاطفی و روحی اصلا توجهی نداره
    چندوقتیه به خونه زنگ میزنن تلفن رو که برمیداشتم یه خانوم بود صداشو یه جوری میکرد انگار آب داغ ریختن روش میگفت شوهرت دیشب سک.س داشت منم آشفته و کلافه میشدم و نمیدونستم چیکار کنم
    دیشب توی ماشین کاندوم و رژ لب قرمز دیدم که دنیا رو چشمم سیاه شد خیلی غصم شد و ناراحت شدم و تو خونه دعوام شد باهاش و باهاش دعوا کردم و با کمربند کتکم زد بعدم رفت

    من شوهرمو و زندگیمو خیللی دوست دارم چطوری به زندگیم کمک کنم دلم میخواد مرد ۸ ماه پیش بشه مردی که ساعت ۹ تو خونه بود مارو دوست داشت براش شام میزاشتم و کلی همو بغل میکردیم برام تعریف میکرد از خاطرات سربازیش یا از شیطنت هایی که میکرده من به خاطر شوهرم حتی درسم را نخوندم پرستاری آوردم گفت مرد مال کاره و درآمد زایی زن مال خونس و شوهر داری منم یک کلام به صد کلام گفتم چشم
    سه ماهه دیگه مهمونی هارو نمیرم چون نمیادش و خجالت زده میشم
    الهی خیر نبینن این زنا که زندگی آدمو خراب میکنن
    چیکارکنم که درست باشه این مشکلاتمو تا الان پنهان کردم هرچند مادرم فهمیده و خیلی ناراحته
    میگه زندگیتو بکن به بچه برس به منم کاری نداشته باش
    میگه خودتو آماده کن یه گل پسر دیگه بزارم رو دستت تا سرگرم بشی به پا من نپیچی دلم میخواد بل چکش بزنم تو سرش اینارو که میگه

    زیاد حرف زدم ببخشید خواهش التماس دعا و راهنمایی دارم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام . دوست عزیز احساسات شما دراین مورد قابل درک هستش اما باید از آشفتگی پرهیز کنی و کنترل خودت رو به دست داشته باشی تا بتونی مشکل رو حل کنی
    درمورد خیانت ابعاد زیادی میتونه داشته باشه که باید توسط زوج درمانگر مورد بررسی قرار بگیره و لازم شوهر شما برای باز سازی رابطه و عدم خیانت دوباره متعهد بشه به زندگیتون و دراین تعهد ثبات داشته داشته باشه
    بهتون پیشنهاد میکنم هردوی شما به زوج درمانگر مراجعه و خود شخص شما باید مشاوره حمایتی دریافت کنید تا به نتیجه برسید
    ممکنه این پروسه کمی طولانی مدت باشه و لازم شما تمام این مدت صبر و استقامت داشته باشین تا نتیجه گیری و درنهایت تصمیم گیری براتون راحت باشه
    ویرایش توسط Saltanat : 10-13-2020 در ساعت 09:49 AM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38144
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    2
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

    نقل قول نوشته اصلی توسط نسرین.... نمایش پست ها
    سلام و وقت بخیر

    یه خانوم ۲۴ ساله هستم و یک پسر سه ساله دارم . شوهرم ۳۰ سالشه
    ۱۸ سالگی با پسر عموم ازدواج کردم و تا ۸ ماه پیش زندگیم عالی بود. از لحاظ خرجی خونه و مخارج خودم و بچه و... شوهرم همه رو به نحو عالی تضمین میکرد و واقعا زندگیم خوب بود
    اما حدود ۸ ماهه شوهرم اخلاقش تغیر کرده تا حدی که دیشب برای دفعه ۲۷ کتکم زد و ساعت ۲ شب از خونه زد بیرون

    اول بهانه گیر شد به غذا و به هرچیز دیگه
    بعدش شروع کرد شب دیر بیاد خونه بهش که میگفتم چرا میگفت سفارش زیاد شده دیر کارگاه تعطیل میکنم به اثر گذشت زمان اومدنش به خونه خیلی دیر شد مثلا ساعت ۱ یا ۲ شب میومد میگفتم حداقل بیا شام بخور میگفت خستم حال ندارم و یه چیزی خوردم صبحم ساعت ۶ میرفت بیرون یعنی هیچ وعده غذایی خونه نبود
    من الان تو این مدت ۸ ماهه زندگیم به جایی رسیده که سر مسائل کوچیک با کمربندش کتکم میزنه
    توی خونه فقط به پسرم توجهش هست و بعدشم بازم زود میره بیرون فقط میهتاج خونه رو و پوشاک رو تامین میکنه و از لحاظ عاطفی و روحی اصلا توجهی نداره
    چندوقتیه به خونه زنگ میزنن تلفن رو که برمیداشتم یه خانوم بود صداشو یه جوری میکرد انگار آب داغ ریختن روش میگفت شوهرت دیشب سک.س داشت منم آشفته و کلافه میشدم و نمیدونستم چیکار کنم
    دیشب توی ماشین کاندوم و رژ لب قرمز دیدم که دنیا رو چشمم سیاه شد خیلی غصم شد و ناراحت شدم و تو خونه دعوام شد باهاش و باهاش دعوا کردم و با کمربند کتکم زد بعدم رفت

    من شوهرمو و زندگیمو خیللی دوست دارم چطوری به زندگیم کمک کنم دلم میخواد مرد ۸ ماه پیش بشه مردی که ساعت ۹ تو خونه بود مارو دوست داشت براش شام میزاشتم و کلی همو بغل میکردیم برام تعریف میکرد از خاطرات سربازیش یا از شیطنت هایی که میکرده من به خاطر شوهرم حتی درسم را نخوندم پرستاری آوردم گفت مرد مال کاره و درآمد زایی زن مال خونس و شوهر داری منم یک کلام به صد کلام گفتم چشم
    سه ماهه دیگه مهمونی هارو نمیرم چون نمیادش و خجالت زده میشم
    الهی خیر نبینن این زنا که زندگی آدمو خراب میکنن
    چیکارکنم که درست باشه این مشکلاتمو تا الان پنهان کردم هرچند مادرم فهمیده و خیلی ناراحته
    میگه زندگیتو بکن به بچه برس به منم کاری نداشته باش
    میگه خودتو آماده کن یه گل پسر دیگه بزارم رو دستت تا سرگرم بشی به پا من نپیچی دلم میخواد بل چکش بزنم تو سرش اینارو که میگه

    زیاد حرف زدم ببخشید خواهش التماس دعا و راهنمایی دارم

    متاسفانه واقعیت اینه که تا شوهر شما نخواد و قبول نکنه وضعیت به حالت قبل برنمیگرده..حتما حضوری پیش مشاور برید و شوهرتون مجبور کنید که همراه شما پیش مشاور بیاد و خواهشا تا موقعی که تکلیفتونم معلوم نشده واسه بچه دار شدن اقدام نکنید...من اگر بودم حتما تلفن هایی که به خونم زده میشد رو پیگیری میکرم ببینم کی هست و کجاست؟

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2020
    شماره عضویت
    45019
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

    سلام، بچه دارشدن تواین شرایط کاملا اشتباه است، چون همین بچه ای ک الان دارین دچار تنش عصبی شده با وجود دعواهای شما پدرش و باید همه ی حواستون ب اون باشه.
    دوم سعی کنید با گفتمان یا کمک از کسی ک شوهرتون براش اهمیت زیادی قائل هست یاحرفش رو زمین نمیزنه وساتت کنه وحتما مشاوره بگیرین.
    سوم گاهی تو زندگی مسائلی رو سکوت حل میکنه اما خیانت جزء ش نیست دوست عزیزحتما هرچه سریعترجلوی اینکار رو بگیر فقط فقط بخاطرپسرکوچولوت.
    امید وارم خدا کمکت کنه تا از پسش بربیای، توکل کن

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : التماس میکنم هرکمکی بلدین بهم بگید زندگیم داره ازدست میره

    سلام به شما نسرین جان
    قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما عزیمز دقت داشته باش که این فرایند رابطه و کتک زدن شما در اول می تواند برای شما هم از نظر روحی و هم جسمی آسیب زا باشد و هم اینکه این مسیر هیچ کمکی به بهبود شرایط شماها نمی کند .
    با توجه به توضیحات شما امکان خیانت همسرتان وجود دارد و در این مسیر شکوت و یا نادیده گرفتن تنها باعث می شود که خودتان رد فشار روحی بیشتری باشید در کنار اینکه بهتر است از هرگونه بارداری خوداری کنید چون یان شرایط فعلی زندگیتان حتی برای رشد کودک فعلیتان نیز آسیب زا می باشد و داشتن فرزند دیگر به شما توصیه نمی شود در کنار اینکه تنها به گفته خود ایشان باعث می شود که شما درگیری بیشتری پیدا کنید و ایشان مسیر خودشان را طی کنند.
    بهتر است در احترام و بدون بحث به ایشان بیان کنید که تماس تلفنی مبنی خیانت ایشان دارید و کاندوم و.... را در ماشین ایشان دیده اید در کنار اینکه بهتر است خط قرمز خودتان را نیز مشخص کنید چون اگر ایشان فکر کنند که در هر حالتی شما را خواهند داشت تغییر رفتار تقریبا وجود ندارد مخصوصا اینکه همسرتان ابراز پشیمانی و یا پذیرش اشتباه را نیز ندارند .
    پس بهتر است شما خط قرمزها و توقعات خودتان را به ایشان بیان کنید و در صورتی که بازهم ایشان مسیر خودشان را طی کردند بهتر است شما در این مسیر بر مبنای شرایط خودتان تصمیم گیری داشته باشید چون تا زمانی که خود همسر شما نپذیرد که مسیر اشتباهی را طی می کنند و تلاشی برای بهبود زندگی مشترکتان نداشته باشد ماندن شما و یا حتی تمل این کتک ها نمی تواند به شما کمکی کند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. تفاوت راست دست ها و چپ دست ها
    توسط Miss tarsa در انجمن دانستنیهای روانشناسی
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 02-20-2019, 10:56 PM
  3. مقایسه هاست لینوکس با هاست ویندوز
    توسط bety10 در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-11-2015, 12:38 PM
  4. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  5. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد